کمی از آن زهرمار قاطی کن !!

یکى از علماى بزرگ در یکى از شهرستانها تا اندازه‌اى درد دین داشت و همیشه ایراد مى‌گرفت، مى‌گفت:چرا این حرفهاى دروغ را مى‌گویید؟ و مى‌گفتند تعبیرش هم این بود، مى‌گفت: این زهر مارها چیست که بالاى این منبرها مى ‌گویید؟ و یک وقت به یک واعظى گفت: آقا این زهر مارها چیست که مى ‌گویید؟ او گفت: غیر از این نمى ‌شود. اگر اینها را نگوییم…

یکى از علماى بزرگ در یکى از شهرستانها تا اندازه‌اى درد دین داشت و همیشه ایراد مى‌گرفت، مى‌گفت:چرا این حرفهاى دروغ را مى‌گویید؟ و مى‌گفتند تعبیرش هم این بود، مى‌گفت: این زهر مارها چیست که بالاى این منبرها مى ‌گویید؟ و یک وقت به یک واعظى گفت: آقا این زهر مارها چیست که مى ‌گویید؟ او گفت: غیر از این نمى ‌شود. اگر اینها را نگوییم اصلًا باید در دکان را تخته کنیم و برویم. گفت: خیر،اینها دروغ است. تا این که آن آقا خودش در مسجد خودش مجلسى به پاکرد وهمان واعظ رادعوت کرد؛ خودش هم بانى شد. به او گفت: من مى‌خواهم به عنوان نمونه یک مجلسى ترتیب بدهم، تو هم باید مقید باشى جز از کتاب‌هاى معتبر هیچ روضه‌اى نخوانى، فقط روضه راست بخوانى (گفتند تکیه کلامش هم این بود که از آن زهر مارى ‌ها نگو ، یعنى از آن دروغ‌ ها)، از آن زهر مارى ‌ها چیزى نگویى. گفت: چَشم، چون مجلس مال شماست من هم همین ‌طور عمل مى‌کنم. شب اول خود آقا در محراب رو به قبله نشسته بود. منبر را هم کنار محراب گذاشته بودند. آن آقا رفت صحبتهایش را کرد، نوبت روضه شد. او مقید بود که جز روضه راست چیزى نخواند. خواند و خواند، مجلس هیچ تکان نخورد و همین طور یخ کرده بود. این آقا دید عجب! این مجلس مال خودش هم هست، بعد مردم چه مى‌گویند، زنها مى‌گویند لابد آقا نیتش پاک نیست که مجلسش نمى گیرد، اگر آقا خودش نیتش درست بود، اخلاص نیت داشت حالا کربلا شده بود. دید آبرویش دارد مى‌رود. چه بکند؟ آرام و زیرچشمى به او گفت: کمى از آن زهرمارى ها قاطى کن…!

حماسه حسینی
شهید مرتضی مطهری ص ۷۳

۱۴۰۰/۶/۱۴

۱۴۰۰/۶/۱۳
♦️پایگاه خبری #جوان_فردا ‌👇
Javanefarda.ir

♦️اخبارمرند را در کانال #جوان_فردا 👇پیگیرباشید👇👇👇

#جوان_فردا

T.me/jjavanefarda

#جوان_فردا را در اینستاگرام 👇پیگیرباشید👇
Javane_fardaa