اگر انگلستان هند را مستعمره نمیکرد، هند چه مسیری در پیش میگرفت؟ پیشرفت می کرد یا افول؟ ✍ آمارتیاسن (برنده جایزه نوبل اقتصاد) مقالهای خواندنی از آمارتیاسن که در آن تقریبا ادعاهایی که انگلستانیها در خصوص نقش آنها در پیشرفت هند میکنند را رد میکند. انگلستان به مدت ۲۰۰ سال هند را مستعمره خود […]
اگر انگلستان هند را مستعمره نمیکرد، هند چه مسیری در پیش میگرفت؟ پیشرفت می کرد یا افول؟
✍ آمارتیاسن (برنده جایزه نوبل اقتصاد)
مقالهای خواندنی از آمارتیاسن که در آن تقریبا ادعاهایی که انگلستانیها در خصوص نقش آنها در پیشرفت هند میکنند را رد میکند. انگلستان به مدت ۲۰۰ سال هند را مستعمره خود کرد.
آن زمان که انگلستان وارد هند شد، این کشور در مسیر افول بود درست شبیه ژاپن. آمارتیاسن میگوید اینکه انگلیسیها میگویند ما هند را از افول نجات دادیم نمیتواند الزاما درست باشد چون تاریخ دیگری میتوانسته برای هند شکل گیرد، تاریخی شبیه آن چه که برای ژاپن رقم خورد.
ژاپن هم در مسیر افول بود اما حاکمان این کشور بدون حضور استعمارگران، اجبار آنها و در غیاب دخالت مستقیم آنها مسیر دیگری را در پیش گرفتند: با غرب در حال رشد ارتباط گرفتند و با اعزام افراد به این کشورها از آنها آموختند.
به طور کلی گفته میشود که انگلستان به دو طریق باعث توسعه هند شده است:
۱- انگلستان دروازه ارتباط هند با غرب گردید و هند از این ارتباطات به خوبی منتفع شد.
آمارتیاسن تاثیر این غرابت فکری و فرهنگی بر آرای فلسفی و ادبیات هندیها را قبول دارد، اما اشاره میکند که هند در دل تاریخ همواره ارتباطات گستردهایی با بسیاری از مناطق دنیا داشته است.
۲- عنوان میشود که تا قبل از ورود انگلستان چیزی تحت عنوان کشور هند وجود نداشته و انگلستان پایههای هند متمدن را بنا نهاد، سواد را گسترش داد، راه آهن ایجاد کرد و نهادهای مدنی شامل حکومت قانون، مطبوعات آزاد و دموکراسی را شکل داد. آمارتیاسن وجود حکام متعدد در هند را قبول می کند اما هند آن زمان را بیشتر در کنترل بازماندگان سلسله مغل میدید.
در خصوص گسترش سواد در هند اشاره می کند که در پایان استعمار انگلستان در دهه ۱۹۴۰ فقط ۱۵ درصد بزرگسالان هندی سواد داشتند. آمارتیاسن اشاره می کند که فقط بعد از خروج انگلستان و استقلال هند بود که مطبوعات توانستند آزادانه بنویسند و دموکراسی واقعا اعمال گردید نه در دروه حکمرانی انگلستان.
در خصوص رشد اقتصادی هند در آن دوران اشاره میکند که بعد از ورود به هند، کمپانی هند شرقی بنگال را تقریبا غارت کرد. کار به جایی رسید که با افول اقتصاد بنگال، سود این شرکت هم کاهش یافت و از آن زمان به بعد بود که سیاستمداران انگلیسی که خود سهامدار کمپانی هند شرقی بودند با مشاهده کاهش سود خود، به فکر وضع قانون و موارد شبیه به آن افتادند.
آمارتیاسن معتقد است اقتصاد هند در دوره استعمار به نوعی درجا زده و رشدی نکرده و در عین حال با قحطیهای بزرگ همراه بوده است. به یک آمار استناد میکند: در سال ۱۶۰۰ که کمپانی هند شرقی بنا نهاده شد انگلستان حدود ۱/۸ درصد تولید ناخالص داخلی جهان داشت و هند ۲۲/۵ درصد.
در اوج استعمار انگلستان در هند، این اعداد برعکس شد: هند از سمبل کشور صنعتگر دنیا به سمبل قحطی و گرسنگی تبدیل شد”.
تنها راهکار موفق تجربه شده تاریخ توسعه بشری برای برون رفت جوامع از عقب ماندگی ها و عزیمت در مسیر پرفراز و نشیب توسعه یافتگی؛ ضرورت دارد که تک تک افراد جامعه؛ ضمن ارتقای خِرد، اندیشه ورزی و ذخیره دانائی خود در تمام حوزه های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی، تغییر و تحول را از خود شروع کنند.
جواد راستی
پژوهشگر ارشد اقتصاد سیاسی توسعه