درتاریخ ۱۸خرداد ۱۳۹۹ نگارنده این سطور تحت عنوان «دریغا اخلاق ؛ دریغا فرهنگ ایرانی» بمناسبت جنایت هولناک قتل دختری توسط پدرش درتالش درجریده شریفه اطلاعات تقدیم خوانندگان کردم. درآن یادداشت به عرض خوانندگان رسانده بودم که مادام که ریشههای این بداخلاقیها مورد بررسی قرار نگیرد وبرای علاج آن به نحو صحیح اندیشه نشود، نظیر این حوادث شوم […]
درتاریخ ۱۸خرداد ۱۳۹۹ نگارنده این سطور تحت عنوان «دریغا اخلاق ؛ دریغا فرهنگ ایرانی» بمناسبت جنایت هولناک قتل دختری توسط پدرش درتالش درجریده شریفه اطلاعات تقدیم خوانندگان کردم. درآن یادداشت به عرض خوانندگان رسانده بودم که مادام که ریشههای این بداخلاقیها مورد بررسی قرار نگیرد وبرای علاج آن به نحو صحیح اندیشه نشود، نظیر این حوادث شوم تکرار خواهد شدکه این روزها شاهد پدیدهای بسیار هولناک بودیم.
زنی جوان، حسب گزارش از منزل فرارکرده و به خارج از کشور رفته، پدر و سایر بستگان صرفاً برای کشتن او طراحی میکنند و با تمهید مقدمات او را به وطن برمیگردانند و سرانجام بهدست شوهرش سرش بریده می شود. شوهرسر او را در دست میگیرد و به میان بازار میگرداند و بدین وسیله اظهار افتخار، غیرت و ناموس پرستی و دینداری میکند!
دراین حادثه تلخ و هولناک چند نکته قابل توجه وجود دارد:
اینجانب نخست فقط چند ماده قانون مجازات اسلامی ایران را که برگرفته از فقه اسلامی است به نظرمبارکتان میرساند و سپس آثار فرهنگی و اجتماعی اینگونه قوانین را بحث خواهیم کرد:
الف- در ماده ۳۰۳ قانون مجازات اسلامی مصوب سال ۱۳۹۲ بیان شده است که هرگاه مرتکب مدعی باشد که مجنیعلیه «مهدورالدم» است یا او با چنین تصوری مرتکب جنایت بر او شده است ، این ادعا باید طبق موازین در دادگاه ثابت شود و دادگاه موظف است ابتدا به ادعای مذکور رسیدگی کند؛ .
اگر ثابت شود که واقعاً مجنیعلیه مهدورالدم است ، قصاص و دیه از مجازات قاتل برداشته میشود و فقط به حبس تعزیری محکوم میشود.
اگر ثابت نشود که مجنیعلیه مهدورالدم است و نیز ثابت نشود که مرتکب براساس چنین اعتقادی مرتکب جنایت شده است مرتکب به قصاص محکوم میشود ولی اگر ثابت شود که مقتول، مهدورالدم نبوده و قاتل به اشتباه و با چنین اعتقادی دست به جنایت زده علاوه بر پرداخت دیه ، به حبس نیز محکوم میشود.
این ماده دراین قانون بسیار تلطیف شده وقبلا بسیار تند تر وخشن تر بودکه در همان سال تصویب اینجانب دریک سخنرانی آنرا مورد انتقاد قرار دادم .
ب- بر اساس ماده ۶۳۰ همان قانون: «هرگاه مردی همسر خود را در حال زنا با مرد اجنبی مشاهده کند و علم به تمکین زن داشته باشد، میتواند در همان حال آنان را به قتل برساند».
دراینکه این مواد از فقه اسلامی گرفته شده تردیدی نیست ، ولی سئوال این است که برفرض بودن سوابق این احکام در فقه با تبدیل آن به قانون و انشای آنها در قانون مملکتی برای اجرا، آیا به جای ترغیب به گذشت و خویشتنداری، وتوصیه به رعایت نظم وانضباط وپناه دانستن دستگاه قضائی ، افراد را تشویق به قتل وآدمکشی خودسرانه بدون مراجعه به دستگاه قضائی ننموده است؟!
آیا وجود این گونه مواد نوعی نقض قوانین واخلال در نظم عمومی را تحت عناوینی مانند« امربه معروف ونهی ومنکر» و«یا غیرت دینی» آموزش نمی دهد؟ شوهر قاتل در همینن پرونده اگر مدعی شود که من زنم را مهدورالدم شناختم واورا کشتم آیا نه چنین است که قاضی نباید او را مجازات سنگین کند؟ آیا وجود این قوانین این اتهام
را متوجه نظام حقوق اسلامی نمیسازد که نظام برای نظم ومصونیت جان وامنیت شهروندان اهمیتی قائل نیست وافراد عادی میتوانند بصرف اعتقاد به مهدورالدم بودن شخصی، مبادرت به قتل او کنند؟ آیا نمی توان گفت که وجود اینگونه مقررات و درکنارش خطابه های تحریک آمیز و بی محتوا، موجب فروپاشی وانحطاط اخلاق و رخدادن همین گونه جنایات هولناک می گردد؟
اینها نمونهای بود از قوانینی که پس از انقلاب اسلامی توسط افرادی که به یقین با خلوص وحسن نیت تهیه کرده وتوسط نمایندگان محترم تصویب و شورای نگهبان هم با مطالعه حد اقل و یا حد اکثر تحریر الوسیله، عدم مغایرت آن را با شرع اعلام و به عنوان قانون به رسمیت شناخته شده است.اما و هزار اما….!
راستی معنا ومفهوم جمله مقبوله عمربن حنظله که بسیاری آنرا نه مقبوله بلکه از مسلمات غیر قابل انکار و حجت اقوا دانسته و به استناد آن بر جان و مال انسانها خود را مسلط میدانند چیست که چنین می گوید: « ممن کان روی حدیثنا و نظر فی حلالنا و حرامنا و عرف احکامنا»معنای نظر ومعرفت چیست ؟ به یقین معنای نظر ومعرفت همان است که قرآن درباره آن دو واژه آورده «تدبر» و«استنباط». تدبررا در باره فهم قرآن واستنباط را در فهم حدیث درآیات زیر:
أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلى قُلُوبٍ أَقْفالُها (محمد/۲۴)
آیا در قرآن نمىاندیشند یا بر دلهایشان قفلهاست؟ (۲۴)
وَ إِذا جاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذاعُوا بِهِ وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَ إِلى أُولِی الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذینَ یَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ لاَتَّبَعْتُمُ الشَّیْطانَ إِلاَّ قَلیلاً (نساء/۸۳)
و هنگامى که خبرى از پیروزى یا شکست به آنها برسد، (بدون تحقیق،) آن را شایع مىسازند؛ در حالى که اگر آن را به پیامبر و پیشوایان- که قدرت تشخیص کافى دارند- بازگردانند، از ریشههاى مسائل آگاه خواهند شد. و اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود، جز عدّه کمى، همگى از شیطان پیروى مىکردید (و گمراه مىشدید). (۸۳)
جالب است توجه فرمایید که در آیه نخست افرادی که ظواهر قرآن را مینگرند و«تدبُّر»یعنی« ژرف اندیشی» درآیات قرآن نمیکنند ملامت میفرماید و در آیه دوم کسانی را مورد نکوهش قرار میدهد که به هرخبر،حدیث و روایتی هر چند مربوط به امنیت اجتماعی باشد و موجب شایعه پراکنی وایجاد خوف و ناآرامی درجامعه شود ترتیب اثر میدهند وعمل «استنباط » برروی آنها انجام نمی دهند.
مولوی درقرن هفتم در دیوان خود این حقیقت را چنین بیان کرده است:
نه هر کلکی شکر دارد نه هر زیری زبر دارد
. نه هر چشمی نظر دارد نه هر بحری گهر دارد!
درآغاز غزل هم برهمین اساس چنین توصیه کرده است :
دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد
« به زیر آن درختی رو که او گلهای تر دارد»
برای پاسخ دادن به این سئوال بهتراست قانون گذاران به یک قرن قبل بازگردند وسری به قوانین آغاز مشروطیت وتشکیل دادگستری نوین بزنند. قانون مدنی ایران از فقه شیعه اقتباس شده ولی انتخاب احکام ونوع نگارش به نحو اعجاب انگیزی دقیق ومنطبق با مصالح ومقتضیات زمان است . شاهد این مدعا آنکه چند ماده آن که پس از چندین دهه اخیراً دست خورد چنان مشکلات قضائی برای قضات محترم فراهم ساخت که با هزار آب وحدت رویه وتفسیر ، زدون آن ها میسور نمی باشد. هم چنین بد نیست نگاهی به نحوه برخورد مرحوم آیت الله سید حسن مدرس (ره) با قوانین موجود در فقه و تصویب قوانین کیفری ایران در زمان خودش یعنی آن زمان که یکی از مجتهدین طراز بود بیندازیم که چگونه مصالح ملی، مقتضیات زمان وحیثیت اسلام را مد نظر قرار میداد و با شجاعت تصمیم می گرفت. خداوند اورا غریق رحمت وبا اجدادش محشور فرماید که فقیهی بود واقعا تشنه خدمت ،نه طالب شهرت وقدرت.
ازما گذشت نیک وبد اما توروزگار
فکری به حال خویش کن این روزگار نیست!
(والسلام)
سیدمصطفی محقق داماد