در فرهنگی زندگی میکنیم که اثرات آسیبرسان دروغگویی به راحتی نادیده گرفته می شود. به نظر من بهترین کاری که میتوانید برای بهبود زندگیتان بکنید این است که به خودتان و به اطرافیانتان دروغ نگوئید.
دروغگویی به کودکان ، کودک دروغگو می سازد
بهانهی این نوشته، رسمی است که جیمی کیمل، مجری شوی تلویزیونی معروف راه انداخته است: در آستانهی تعطیلات به فرزندانتان به دروغ بگوئید که شکلاتهایی که در جشن هالووین جمع کردهاند را خوردهاید، یا اسباببازیهایی که همین دقایق پیش به آنها دادهاید، متعلق به کودک دیگری است که بایستی پس بدهند. بعد از واکنش این کودکان معصوم فیلم بگیرید و به برنامهی او بفرستید.
هریس میگوید که نمیتواند بفهمد چطور چنین سقوط اخلاقی از دید آدم بزرگها مخفی میماند. البته که ما میدانیم که این بچهها شکلاتها و اسباببازیشان را در آخر پس میگیرند ولی خود بچهها که نمیدانند. حس خیانتی که دارند، به شکل دردناکی واقعی است.
این درست که اشک بچهها کماهمیتتر از اشک بزرگسالان است. دختر من وقتی واکسن کزاز میزند به نظرش به اندازهی خود بیماری کزاز دردناک است. اما این وظیفهی والدین است که این بدنمایی واقعیت را تصحیح کرده تا بتوانند بدون نگرانی از شکنجه دادن فرزندانشان، آنچه برایش صحیح است را انجام بدهند.
با این حال وقتی میگویی که کار کیمل نادرست است، همه به حمایت از کیمل حرفهای بیمنطق میزنند: آدم بایستی یاد بگیرد که جنبهی شوخی داشته باشد. بابا فقط آبنبات هست. بچهها بایستی بفهمند که آبنبات ارزش زیادی ندارد. بچهها را بایستی برای دنیای واقعی آماده کرد.
این پاسخها احمقانهاند. بچهها نمیتوانند درک کنند که آبنبات و شیرینی، بیارزش هستند. سهل است هنوز بعضی آدم بزرگها هم این را نمیفهمند. ولی بچه به خوبی خواهد فهمید که نمیتواند به پدر و مادرش اعتماد بکند. میبیند که برای تفریح خودشان حاضرند او را به سخره بگیرند. تصور بکنید وقتی بزرگ بشود و ویدیوی یوتیوب را ببیند چه فکر میکند.
من تنها به دخترم یک بار دروغ گفتهام. وقتی با او در حال جستجو در اینترنت بودیم، تصویر گردن زدن در قرون وسطی بروی صفحه آمد. من با عجله آن را رد کردم ولی دخترم گفت این چه بود؟ من هم یک چیز بیربطی گفتم: “یک روش قدیمی و غیرعملی جراحی بوده دخترم”. او کاملاً گیج شده بود و تا امروز نمیداند. اما حتی چنین دروغی هم به نظرم لازم نبود. من فقط آمادگی پاسخدهی صادقانه را نداشتم.
البته که نیازی نیست جزئیات هر چیزی را به آنها گفت ولی نبایستی هم به آنها دروغ گفت. شاید فقط در مواقعی که آنها نمیتوانند منافع واقعیشان را بسنجند، قابل قبول باشد که برای انگیزهسازی در آنها دروغ بگوئیم. ولی حتی این موارد هم بسیار نادرند.
بعضیها فکر میکنند برای اینکه افراد دربارهء خودشان حس خوبی داشته باشند بهتر است به آنها دروغ بگوئیم. مثلاً وقتی کم سن و سال هستند میبایست هر کاری کردند از آنها تعریف بکنیم. البته گفتن اینکه این خیلی عالی است به نقاشی که بچه کشیده ایرادی ندارد ولی وقتی با یک آدم بالغ که میخواهد کارش را ارزیابی بکنیم بسیار متفاوت است. شما با دروغ گفتن هیچ کمکی به دوستانتان نمیکنید.
پرسشی که خیلیها دربارهی بچهشان میکنند این است که بایستی دربارهی وجود بابانوئل به آنها دروغ گفت؟ اما کدام بهتر است اینکه شما به ایشان بگوئید که بابانوئل یک داستان است یا اینکه در مدرسه به عنوان آخرین بچهای که فکر میکند بابانوئل راست است، از همکلاسیهایش درس بگیرد و احیاناً بازیچه؟ تخیل بچهها به قدری خلاق و سرشار است که شما هیچ کمکی به ایشان با این دروغگوییها نمیکنید. چیزی که فراموش میکنیم این است که تخیل همیشه میتواند با معنا و جالب باشد. لازم نیست به کودکان دروغ بگوئید تا تخیل داشته باشند.
در فرهنگی زندگی میکنیم که اثرات آسیبرسان دروغگویی به راحتی نادیده گرفته می شود. به نظر من بهترین کاری که میتوانید برای بهبود زندگیتان بکنید این است که به خودتان و به اطرافیانتان دروغ نگوئید.
سم هریس
#جوان_فردا
t.me/jjavanefarda