چرا باید عارف رئیس مجلس شود؟ ظاهرا «عارف» برای «گذشت» خلق شده است! … اعلام ناتوانی است که خود را خارج از چارچوب تصور کنیم که حتی توانایی گفتگو و دیالوگ با حاکمیت و جناح مخالف جهت رفع مشکلات مردم را نیز نداریم و باید همواره منتظر شیخوخیت امثال لاریجانیها باشیم… ظاهرا «عارف» برای «گذشت» […]
چرا باید عارف رئیس مجلس شود؟
ظاهرا «عارف» برای «گذشت» خلق شده است!
… اعلام ناتوانی است که خود را خارج از چارچوب تصور کنیم که حتی توانایی گفتگو و دیالوگ با حاکمیت و جناح مخالف جهت رفع مشکلات مردم را نیز نداریم و باید همواره منتظر شیخوخیت امثال لاریجانیها باشیم…
ظاهرا «عارف» برای «گذشت» خلق شده است!
حسن بنام
فعال دانشجویی دانشگاه شیراز
به گزارش خبرنگار جوان فردا به نقل از گروه سیاسی: پس از انتخابات مجلس دهم و تبدیل شدن به یکی از متفاوت ترین انتخاباتهای تاریخ ایران به سبب رای لیستی مردم و کسب اکثریت کرسیهای مجلس توسط لیست امیدی که به سبب رد صلاحیتهای گسترده به جز چند شخصیت خاص عاری از افراد مشهور و شناخته شده بود این روزها داغترین اخبار و تحلیلها پیرامون ریاست مجلس دهم و گزینههای ریاست میچرخد.
دکتر محمد رضا عارف به عنوان نفر نخست لیست امید در تهران و کسی که علاوه برتاثیر قابل توجه در تشکیل شورای سیاست گزاری اصلاحطلبان و بستن لیست امید، با حضور در استانهای مختلف و سخنرانیهای حمایتی از لیست امید تاثیر خود در انتخاب حداکثری لیست امید را محسوس کرد. در مقابل علی لاریجانی ریاست مجلس هشتم و نهم قرار دارد، از اصولگرایانی که در سالهای اخیر در کنار مخالفت با احمدی نژاد و اتفاقات یکشنبه سیاه مجلس و عملکرد مثبت در مواجهه با برجام، در این سالها ریاست مجلسی اصولگرا را بر عهده داشته است که عملکرد آن یکی از عوامل تاثیر گزار بر خواست مردم برای تغییر در مجلس و پیروزی لیست امید در کشور بوده است.
لاریجانی ریاست مجالسی را بر عهده داشته که در مقابل بسیاری از عملکردهای آنها در حوزههای مختلف خصوصا در حوزههای سیاسی و فرهنگی یا به صورتهای آشکار و ضمنی حمایت کرده و یا در بهترین حالت سکوت اختیار کرده است. کسی که مخالفتهای جدی اش با احمدی نژاد نیز از یکشنبه سیاه مجلس و حمله تند احمدی نژاد به خانواده لاریجانی و رونمایی از فایل صوتی برادر وی صورت گرفت که قبل ازهر چیز یک مسئله مربوط به شخص لاریجانی به نظر میرسید که اینگونه با مخالفت شدید لاریجانی مواجه شد.
این یکشنبه شروعی بود برای جدا کردن جدی مسیر لاریجانی از دولتهای نهم و دهم و جریان اصولگرایی و در مسیری متفاوت قرار گرفتن نه در مسیر اصلاحات قرار گرفتن. پس به خوبی میدانیم لاریجانی نه اصلاح طلب بوده و نه هیچ زمان در مسیر اصلاح طلبی قرار گرفت بلکه گوشهای از عملکرد وی بااهداف و نظرات اصلاح طلبان هم مسیر شد و در مابقی مطالبات و انتقادات اصلاحطلبان در زمینههای مختلف اثری از هم کلام و هم رای شدن لاریجانی را نمی بینیم. نمونه اخیر این رفتار را در مواجهه با ماجرای مینو خالقی به خوبی میتوان دید.
اما هدف از این نوشته پرداختن به این موضوع نیست که چرا لاریجانی نباید ریاست مجلس را برعهده بگیرد بلکه برشمردن ضرورتهای ریاست عارف بر مجلس آتی است. با نگاهی به گذشته و قبل از بر سر زبان افتادن نام عارف در انتخابات ۹۲وی را بیشتر به عنوان معاون اول سید محمد خاتمی میشناختیم که بعد از دولت اصلاحات خبر چندانی از وی در عرصه سیاسی نبود و بیشتر در زمینههای علمی و دانشگاهی مشغول به فعالیت بودند، به عنوان یک شخصیت آرام متفاوت تر از سایر اصلاحطلبان در رفتار و عمل پیش میرفت تا جایی که در حالی که اصلاحطلبان بنا به اتفاقات سال ۸۸برای مدت طولانی در تقابل شدید با جناح مخالف و حتی حاکمیت افتاند عارف متفاوت از همه به عنوان یک اصلاح طلب به اصطلاح معتدل و میانه رو شناخته میشد.
اما با انتخابات ۹۲ و رد صلاحیت وحضور حداقلی نیروهای تراز یک اصلاحات و همچنین رد صلاحیت آیت الله هاشمی از میان گزینههای موجود عارف از لحاظ سابقه به عنوان تنها اصلاح طلب جمع شناخته میشد که تز اعتدالی حسن روحانی و تکرار حرفهای اصلاحطلبان در کنار کاریزمای کلامی و رفتاری وی باعث کنار کشیدن قهرمانانه عارف از کاندیداتوری و مهیا کردن فضا برای نشستن روحانی بر صندلی ریاست جمهوری شد. یکی از دلایل این تصمیم در این دوره زمانی اعتقاد به توانایی لابی گری و چانه زنی روحانی با حاکمیت بود.
در واقع حرکت عارف بود که نگذاشت بار دیگر دولت در دست اقتدار گرایان افتد و همه بیش از رای آوری روحانی حرکت عارف را تحسین میکردند که تبدیل به عا مل اصلی پیروزی روحانی شد. از همان روزها برخی تحلیلگران پاداش چنین حرکت و از خود گذشتگی را ریاست عارف بر مجلس دهم میدانستند و حتی تصور آن نمیرفت که در صورتی که اکثریت مجلس در دست اصلاحطلبان افتد یکی از گزینههای ریاست میتواند لاریجانی باشد!
بلا فاصله بعد از انتخابات ۹۲بود که عارف تمام تلاش خود را برای انتخابات مجلس به کار بست تلاش جهت ساماندهی شورای هماهنگی احزاب اصلاح طلب و زمینه سازی برای تغییر جدی در مجلس آینده با حضور در استانهای مختلفبا سخنرانیهای متععد میتینگهای انتخاباتی. در چنین شرایطی و با توجه به شهرت و شخصیتی که عارف به دست آورده بود حتی قبل از نتایج انتخابات دهم بهترین گزینه برای ریاست مجلس را عارف می دانستند.
عارف دربازه زمانی ۹۲تا۹۴ برخلاف گذشته حضور پر رنگی در عرصه سیاسی داشت و با وجود ممنوع التصویری خاتمی و محدودیتهای سایر اصلاحطلبان به عنوان بازوی اجرایی و در صحنه پروژه تغییر مجلس عمل میکرد. حال با توجه به شرایط گدشته دکترعارف و به عنوان فردی معتدل که توانسته مقبولیت قابل قبولی را به دست آورد تا جایی که به عنوان رای اول تهران وارد مجلس شد شرایط مساعد است که منتخبین مردم پاسخی در خور به رای قاطع مردم دهند و نفر اول تهران که لیست مطبوعش نیز توانسته اکثریت کرسیهای مردم را در مجلس کسب کند جایگزین علی لاریجانی شود که به لطف عدم ارایه لیست امید مجزا در قم به عنوان نفر دوم وارد مجلس شد.
منتخبین لیست امید باید به این نکته توجه کنند که انتخاب آنها توسط مردم نه به دلیل شناخت کافی مردم ازآنها و رای آوری شخصی بوده بلکه اعتبار و اعتماد مردم به لیست امیدی بودی که توسط بزرگان اصلاحات مورد تایید قرار گرفت و اکنون مردم خود تا آنجا که به صورت مستقیم اجازه داشتند تغییر لازم در بدنه مجلس ایجاد کرده اند و اولین مطالبه شان از منتخبینشان قطعا تغییر در ریاست مجلس است. اما اگر بار دیگر با خبر ابقای رئیس مجالس هشتم و نهم مواجه شوند اولین سوال این است که مردم در انتخابات کدام تغییر را میخواستند؟
مردمی که با اعتماد به امضای شخصیتهای تراز اول اصلاحات در حمایت از لیست امید به اصلاحات اعتماد کرده اند در نخستین قدم با بد عهدی منتخبین مواجه شدند و اینجاست که بی اعتمادی مردم دو چندان شده و در آینده این احساس بی اعتمادی باعث عدم حضورحداکثری پای صندوق رای خواهد شد و چیزی جز پیروزی اقتدارگرایان با ارای حداقلی در انتخاباتهای بعدی نتیجه نخواهد داد. نکته دیگر انکه؛ بعد از حوادث سال ۸۸ و شرایط پس از آن «که از مجال این نوشته خارج است» شاهد دور شدن بدنه وسیعی از جریان اصلاحات از قدرت حتی در ردههای پایین بوده ایم تا جایی که شرایط چنان برای جریان مقابل مهیا میشود که آقای خاتمی را ممنوع التصویر میکنند!
حال که شرایط برخلاف میل جناح مقابل به سمتی پیش رفته که اصلاحطلبان میتوانند ریاست یکی از قوای سه گانه را برعهده گیرند و جهت بازیابی خود در قدرت حاکمه اقدام کنند که در آینده بتوان گره کور ریاست قوه مجریه را نیز باز کرد. چه دلیلی میتوان داشت که به این سادگی یک نوع محدودیت خودخواسته برای خود ایجاد کنیم و ریاست را مجدد بر یکی از نیروهای جناح مقابل تقدیم کرد.
نکته مهم دیگر این که دولت اعتدال که با حمایت اصلاحطلبان بر سرکار آمده در شرایطی به سر میبرد که از هر طرف و در تمامی زمینهها مورد هجوم شدید از جناح تند رو مخالف است و علی رغم موفقیتهای چشمگیر شاهد به کار گیری قدرت تمام نهادهای مقابل جهت تخریب دولت هستیم در اینجا نیازمند مجلسی هستیم که بتواند با تمام قوا در زمینه هایی که دولت مثبت عمل میکند از آن حمایت کند و ضعفهای دولت را نیز نه با نگاه کینه توزانه و انتقام جویانه بلکه با نگاه حل مشکلات گوشزد کند و نکته مهم این مورد این است که این حمایت تنها به مسئله برجام محدود نمی شود، بلکه نیاز اصلاحطلبان و دولت بیش از برجام امروزه در زمینههای سیاسی فرهنگی داخلی است تا بتوان با موفقیت در این زمینه شرایط محقق شدن برجام را نیز مهیا کرد. چیزی که در مجلس گذشته نه از بدنه مجلس و نه از شخص علی لاریجانی به عنوان ریاست مجلس ندیده ایم.
عدهای نیز به این باورند که لاریجانی میتواند با چانهزنی با حاکمیت مجلس موفقی را رقم بزند در حالی که سرکار آمدن حسن روحانی نیز با همین نگاه بوده اما اکنون که مشاهده میکنیم طرف مقابل چنان درهای چانه زنی و گفت گو را بسته که روحانی هم مواضع خود را به صورت شفاف در تریبونها اعلام میکند تا با فشار افکار عمومی بتواند کارها را تا حدودی به پیش برد. این نگاه نه تنها تلاش برای بازگشت اصلاحطلبان به بدنه قدرت نیست بلکه به نوعی پس زدن خود و اعلام ناتوانی است که خود را خارج از چارچوب تصور کنیم که حتی توانایی گفتگو و دیالوگ با حاکمیت و جناح مخالف جهت رفع مشکلات مردم را نیز نداریم و باید همواره منتظر شیخوخیت امثال لاریجانیها باشیم.
برخی نیز بر این باورند که از آنجایی که اصولگرایان اقلیتی قوی در مجلس دارند و نیروهای لیست امید نیز افرادی ناشناخته و کم تجربه هستند ممکن است مجلسی ضعیف رقم بخورد و عملکرد مجلس ضعیف با ریاست دکتر عارف به صورت کامل به پای اصلاحطلبان نوشته خواهد شد پس بهتر است لاریجانی ریاست مجلس را برعهده بگیرد و لیست امید فراکسیونهای مجلس را در دست گیرند.
آنچه که از این تحلیل به ذهن متبادر میشود این است که با ریاست لاریجانی در صورتی که مجلس مثبت عمل کرد و موفق بود که به پای فراکسیونها و رای لیست امید به لاریجانی نوشته میشود و در صورتی که شاهد مجلسی ضعیف باشیم نیز به دلیل ریاست لاریجانی به پای اصلاحطلبان نوشته نخواهد شد. این خود یک نوع بیاخلاقی سیاسی و به دور از منش اصلاحطلبی است به جای اینکه تلاش جهت عملکرد مثبت منتخبین لیست امید صورت گیرد و به آنها اعتماد شود تلاش میشود صورت مسئله به گونه ای دیگر پاک شود و تغییر یابد.
یا این که عده ای معتقدند تقابل عارف و لاریجانی و در نهایت ریاست عارف بر مجلس باعث پس زدن لاریجانی به سمت اصولگرایان خواهد بود در صورتی که اگر این باور وجود دارد که لاریجانی تغییر در دیدگاه و نگرش داشته است باید در شرایطی این حسن نیت خود را نشان دهد که پای منفعت در میان نیست و رئیس مجلس نمیشود تا اگر و چرخش از سمت اصولگرایان رخ داده است در این شرایط نمایان شود نه با امتیاز ریاست مجلس.
همهی این شرایط نشان از این میدهد جهت پیشبرد جریان اصلاح طلبی در حال حاضر بهترین گزینه برای ریاست مجلس دکتر عارف است تا اصلاحطلبان بتوانند یکی از سه قوه مهم را در دست گیرند و حداقل از این تریبون جهت پیشبرد اهداف خود تلاش کنند و در پایین نیز نیروهای قوی و تاثیرگذر دیگر در مجلس که تعدادشان نیز برای مدیریت کمیسیونها نیز کم نیست در این راستا با ریاست عارف همراهی کنند.